June 7, 2009

این یک ماه،شعر است یا شعور؟ حشمت اله طبرزدی

خواستم در باره ی شرایط پیش امده به واسطه ی انتخابات پیش رو سخنی بگویم . در باره ی عنوانی اندیشیدم که مضمون این گفته را برتاباند. نمی دانم چرا این عنوان در ذهنم امد:" این یک ماه ،شعر است یا شعور"؟در فهم عمومی ما شعر با احساس و خیال و عالم وهم برانگیز همراه است اما شعور با واقعیت و تامل و تفکر همراه می باشد اگر چه به لحاظ لغوی این دو کلمه هم ریشه اند. و البته من قصد این را ندارم که شاعر را در مقابل عاقل قرار بدهم و به نفع یکی علیه دیگری قلم فرسایی نمایم.بلکه واقعیات موجود در عالم سیاست و حکومت در ایران به ویژه در یک ماه اخیر است که چنین مضمونی را در ذهن برجسته می کند و گویا شعر و شعور را انگونه در هم می کند که انسان عاقل انگشت به دهان می ماند و به بازیگری اخوند های حاکم بر ایران به راستی که احسنت می گوید!
در مدت ۴ سال، فضای سیاسی و اجتماعی در ایران ان گونه بسته است که اگر زلف یاری به رسم نا اگاهی یا شیدایی برون زند یا فریاد شادی جوانی از روی غفلت بلند شود یا حق خواهی مرغ عشقی در حصار قفس مانده ،به در اید،رژیم با تمامی قوا به جنگ با ان برخاسته و به بهانه ی اقدام علیه امنیت ملی یا تبلیغ علیه نظام و یا زیر پا گذاشتن شئون اسلامی ،ان چنان با او برخورد می کند که بدون تردید رفتار طالبان حاکم بر افغانستان در ذهن زنده می شود. ولی در این یک ماه ،که ان را ماه عسل مردم ایران نامیده اند به نا گاه همه مهربان می شوند. همه چیز ازاد می شود و هرکس البته به جز غیر خودی ها هر ان چه می خواهد می گوید و انجام می دهد! به راستی که حکومت شگفت انگیزی بر سر کار است!به راستی که این ها شگفتی افریده اند!به راستی که اینان شیطان را استادند!من که در شگفتم!
اگر روزی از فساد مالی و سیاسی و حقوقی سران رژیم و عوامل ان ها می گفتیم سر و کارمان با زندان و سرکوب حاکمان و شکنجه ی زندانبانان بود.به راستی که مگر ۱۵ سال پیش در هفته نامه ی پیام دانشجو چه گفتیم؟جز از فساد مالی سران و حاکمان و بنیاد های عظیم مالی و پنج برادران در رفسنجان و رانت خواران ؟گفتیم و نوشتیم که به دلیل انحصار حکومت در دست چند روحانی و طرفداران ان ها یک لایه ی متصلب به وجود امده که در درون ان تا دلت بخواهد رانت خواری و فساد و دزدی رشد کرده است. گفتیم که به بهانه ی دفاع از انقلاب برای کسانی یک حاشیه ی امن و سپهر پولادین و نگهبان به وجود امده است تا هر ان چه بخواهند انجام بدهند. گفتیم که پاس قلم می داریم و حرمت قلم نمی شکنیم و ان را در جهت امیال فردی و گروهی بر کاغذ نمی رانیم تا بی اعتبارش نسازیم.گفتیم که کسانی که به نام دین و انقلاب و ملت بر گرده ی ما سوارند باید پاسخگو باشند و از تاریک خانه ی خود به در ایند و مشخص شود در ان پستو ها چه اندیشه های پلیدی رشد کرده و چه جانوران خطرناکی زایش نموده اند. اما پاسخ حاکمان از رهبر و رییس جمهور وقت تا قوه ی قضاییه و وزارت اطلاعات تا فرمانده ی بسیج و شهردار به نقد های مشفقانه ی ما چه بود؟ جز سرکوب و زندان؟در این ۱۵ سال اخیر ان نیروی متصلب و ان قدرت غیر پاسخگو وان قدرت اهریمنی ذات خود را بروز داد و نتیجه ی عمل او قتل های زنجیره ای،سرکوب دانشجویان،مقابله با خواست مردم،توقیف فله ای روزنامه ها،دزدی و فساد و پرورش شهرام جزایری ها و به ذلت کشاندن مردم بود و بس.
اینک اما ان زخم چرکین نیشتر خورده است و چرک زیاده خواهی و خدایگانی و تفرعن و رانت خواری و تبعیض و زیاده خواهی به بیرون جهیده است. بوی تعفن این گندابه را در مناظره ی رو در روی به اصطلاح کاندیدا های ریاست جمهوری می توان مشاهده کرد. هر کدام از این کاندیدا ها نماینده ی بخشی از ان قدرت مافیایی و غیر پاسخگو است. به همین دلیل هر کدام فقط بخشی از فساد درون را به بیرون بر می افکند.
بدون تردید ،احمدی نژاد نماینده ی رهبر و بخشی از روحانیون صاحب منصب مثل جنتی و مصباح یزدی و بخشی از نیرو های نظامی و امنیتی است. به همین دلیل او فقط فساد مربوط به خط امامی ها را افشا می کند. فساد مالی کروبی و رفسنجانی و ناطق نوری و کرباسچی را افشا می کند. از مظالم خط امام در دهه ی شصت می گوید اما از اعدام های گروهی و شکنجه های قرون وسطایی حرف نمی زند. برای این که بیان این مظالم هولناک امام و کلیت نظام اسلامی را زیر سوال خواهد برد.ولی سخن بر این است که اگر افشا گری مجاز است چرا نباید به همه ی مفاسد رژیم اشاره نمود؟چرا از بنیاد های عظیم مالی و ملیارد ها دلاری که رژیم در عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان و به امر ولی فقیه و توسط نیرو های نظامی هزینه می شود سخن به میان نمی اورد؟ نکند ان یک ملیارد گم شده در همین جاها مدفون شده و محمود اجازه ی افشای ان را ندارد؟ چرا از ریخت و پاش های دست گاه های مربوط به رهبر و به ویژه هزینه های سنگین سپاه پاسدار حرفی به میان نمی اید؟چرا از امران قتل های زنجیره ای و سرکوب دانشجویان و ازادی خواهان حرفی نم زنند؟برای این که این ها خط قرمز هایی هستند که اگر محمود احمدی نژاد از ان ها عبور کند به سرنوشت طبرزدی ها دچار خواهد شد. چرا از نظارت استصوابی نمی گوید؟ امروز بر همه اشکار است که رفسنجانی و فرزندانش و ناطق نوری و فرزندانش و یزدی و امامی کاشانی و رفیق دوست و همه ی کسانی را که پالیزدار افشا کرد از همه ی امکانات و رانت ها بر خوردار هستند. همه می دانند که ان کسانی که در سال ۵۷ به عنوان طلبه و دانشجو و و بسیجی و نیروی انقلابی وارد دستگاه حکومتی شدند،امروز به عنوان یک طبقه ی ممتاز و برخوردار-البته نه همه-در این مملکت حکمرانی می کنند. این نه حرف جدیدی است و نه از چشم مردم پنهان است. اما هنر در این است که هر ان چه از قانون شکنی و اعدام و شکنجه و ترور و فساد مالی و حقوقی در ۳۰ سال گذشتنه به وقوع پیوسته اعم از ان که از سوی امام یا رهبر یا رییس جمهور و قوه ی قضاییه و دستگاه های امنیتی و بنیاد ها ی انقلاب و دادگاه های انقلاب و دستگاه های نظامی و امنیتی و... انجام گرفته است افشا شود تا مردم بدانند که دانه درشت ها از این افشاگری در امان نیستند که البته این مهم از احمدی نژاد که خود از مهره های این رژیم است ساخته نیست.
موسوی اما نماینده ی رفسنجانی و ناطق نوری و خاتمی و بیت امام است.این سبزینه اما از سوی جناحی حمایت می شود و از طرف کسانی به فضای تبلیغی پرتاب شده تا در موج شادی جوانان خوش باور بالا و پایین بشود که متهم اصلی فساد و تباهی در ۳۰ سال گذشته هستند. رفسنجانی ان مار خوش خط و خالی است که همچون پدر خوانده در پشت همه ی حوادث تلخ یا شیرین در ۳۰ سال گذشته قرار داشته است. پدر خوانده اماده می شود تا بار دیگر بخشی از قدرت از دست رفته را به روحانیت و بازار برگرداند. و البته احمدی نژاد در رقابت بین دو قدرت رقیب در حاکمیت به خوبی توانست مشت پدر خوانده را باز و چهره ی او را از پشت موسوی به رو بیاورد.پدر خوانده این بار با نام مردم و با نام دموکراسی به میدان امده است. طرفداران او چند روزی است که در خیابان ها به راه افتاده و با همه ی نیرو به تخریب احمدی نژاد پرداخته اند. شعار انان که جز هو و جنجال و رقص و سوت و کف چیزی نیاموخته اند این است:دو هفته / سه هفته/ محمود حمام نر فته. مرگ بر ضد ولایت فقیه/ ای ول/ ای ول/موسوی دلاور.محمود عنتر نژياد/ دیگه کارت تمومه...به راستی که بدتر از این نمی توان از احساسات جوانان تشنه ی ازادی اجتماعی بهره برد. به راستی که بیش از این نمی توان از جوانان استفاده ی ابزاری کرد.به راستی که بهتر از این نمی توان فضا را احساسی و بی محتوا کرد. به راستی که با پول و تبلیغ می توان همه چیز را به مسخره گرفت. پدر خوانده بر این است که برای بیرون راندن حریف و باز ستاندن قدرت حتا اراذل و اوباش را با پول بخرد و روانه ی خیابان ها کند تا با هو و جنجال ان کنند که در چند روز اخیر شاهد ان بوده ایم. او با علم به این که جوانان به شدت از محمد متنفر هستند و با گشت ارشاد در ستیزند چنین می کند. و این البته نتیجه ی حکومت دینی و حکومت ولایت فقیه است. حکومتی که احزاب را سرکوب کرده، مخالفین را به روز سیاه نشانده و فقط برای این که مردم در نمایش انتخابات شرکتت کنند، ان هم برای یک ماه و فقط یک ماه به این فضا دامن می زند. من خود در چند روز گذشته با هرکدام از این جوانان احساسی که با رنگ سبز امده اند سخن گفته و حتا پیشنهاد دادم، حداقل اگر می خواهید از این فضا استفاده کنید به نفع زندانیان سیاسی شعار بدهید، از روی تعجب از من می پرسیدند که زندانیان سیاسی دیگر کیست؟ به برخی می گفتم من در این انتخابات شرکت نمی کنم و بخشی نیز تحریم کرده اند. این جوانان احساسی طرفدار موسوی می پرسیدند:تحریم؟این تحریم کی هست؟ اری پدر خوانده درست شب انتخابات، فسیلی را از استین بیرون می اورد، ملیارد ها برای ان هزینه می کند تا بخشی از مردذم را بفریبد و یک بار دیگر همه ی قدرت را در چنبره ی خود اورده و همین بازی را ادامه دهد!او به روحانیون عالی مقام نظام باورانده است که اگر احمدی نژاد بار دیگر بیاید روزگاری بر کشور حاکم می کند که نتیجه ی ان جز گستاخی رعیت و از کف برون شدن قدرت نیست. جالب این است که کروبی و موسوی هر دو در مقابل پدر خوانده سر تعظیم فرود اوردند و برخی روشنفکران توده ای نیز برای ان ها کف زده و می زنند.موسوی قرار است از دموکراسی و حقوق بشر دفاع کند.حقوق بشری که امام تعیین کرده و دموکراسی که منافع پدر خوانده و خط امام را تامین نماید.
البته بخشی از این بازی به رژیم تحمیل شده است. اقای خامنه ای اصلا دوست ندارد کاندیداهای نظام این گونه به جان هم بیفتند و فساد های یکدیگر را افشا کنند. او دوست ندارد تا جوانان در خیابان ها به راه بیفتند و علیه این و ان شعار بدهند. او از این می ترسد که کار از دست خارج بشود و جنگ حیدری -نعمتی اخیر، به یک جدال واقعی تبدیل شود. او از این می ترسد که مبادا جوانان به مرور گستاخ شوند و در مورد چیز های مهم شعار بدهند. می ترسد که مبادا همین سبز پوش ها در فردای نمایش انتخابات بیرون بریزند و در مورد نتیجه ی انتخابات پرسش کنند. پدر خوانده نیز ممکن است به عواقب این امر اندیشیده باشد. او تا جایی به این امر راضی است که در مقابل رهبر امتیاز بگیرد. هرگاه از این بابت خیالش راحت شد از جوانان خواهد خواست تا به خانه های خود برگردند.
در ورای همه ی این امور اما ،گمان من براین است که مردم در ورای این ماجرا ها هستند. ان ها از افشاگری محمود خرسندند. ان ها از شادی جوانان در خیابان ها خرسندند. ان ها از جنگ رقیبان انتخاباتی خرسندند. ان ها از این که مطالبه محور ها از این فرصت برای بیان خواسته های خود استفاده کرده و رهبر را به چالش می کشند خرسندند. مردم فهمیده اند که با عدم شرکت خود یا حتا شرکت خود این رژیم را به چالش می کشند. اگر احمدی نژاد برنده ی این انتخابات باشد پدرخوانده و طرفدارانش ناراضی و عصبانی خواهند بود. اگر موسوی رای بیاورد در ان صورت این احمدی نژاد و رهبر و نهاد ها انتصابی هستند که عصبانی خواند شد. پس اگر بپذیریم که صحنه ی انتخابات کنونی ،جنگ قدرت رهبر با رییس تشخیص مصلحت نظام است، مردم نیز با عدم شرکت یا شرکت در انتخابات ، اهداف خود را پیگیری می کنند. مردم با رفتار اجتماعی خود به تشدید این مبارزه و اختلاف افکنی کمک می رسانند. حتا طرفداران احمدی نژاد دل در گرو این نظام ندارند چه رسد به طرفداران موسوی و کروبی.
رژیم چه قدر نادان است اگر رای شرکت کنندگان در این بازی قدرت را رای به خود قلمداد کند. اگاهان سیاسی که از نزدیک حوادث اخیر را پی می گیرند به خوبی اگاه هستند که مردم اگاهانه در این میدان حرکت می کنند. شاید کمتر از ۱۰ درصد مردم به قصد تقویت نظام به احمدی یا موسوی یا حتا کروبی رای بدهند. اما ۹۰ در صد دیگر اعم از کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند یا ان ها که شرکت می کنند صرفا به قصد تغییر شرایط و اعمال رای خود در این جنگ قدرت به میدان امده اند. مردم ایران در یک کنش اجتماعی در حال استحاله ی نظام اید لوژیک به یک نظام ازاد و سکولار هستند.خامنه ای و هاشمی فرصت زیادی برای تعیین قواعد این بازی ندارند. همه ی کسانی که رفتار اجتماعی مردم را رسد می کنند از این امر اگاه هستند. من می خواهم به اپوزسیون پیشنهاد بدهم که به این امر توجه ی بیشتری داشته باشد. مبادا طرفداران کروبی یا موسوی را طرفداران رژیم اسلامی یا خامنه ای و رفسنجانی بدانند. حتا طرفداران احمدی نژاد به دلیل تنفر از رفسنجانی -اکثرا-و مخالفت با حکومت روحانیون به او رای می دهند. من اگرچه به دلایل گوناگون در انتخابات شرکت نکرده و به کسی نیز توصیه نکرده ام که در این نمایش شرکت کند اما نیک اگاهم که دوران حکومت دینی و دوران خامنه ای و رفسنجانی به سر امده ومیر حسین نیز توان حفظ این شرایط را ندارد. برخی میرحسین را اسب تراوای مردم در رژیم می دانند. او اگر چه ممکن است به چنین امری باور نداشته باشد اما نا خود اگاه می رود تا شکاف حاکمیت را افزایش بدهد و راه نفوذ مردم به لایه ی متصلب را هموار سازد.
یک ماه اخیر برخلاف ۳۶ ماه گذشته، شگفت انگیز و شاعرانه است. در این یک ماه ،همه چیز برای خودی ها ازاد و حلال است. از کشف حجاب دختران تا رقص و اواز دسته جمعی جوانان در کوچه و خیابان و تا افشاگری کاندیداها علیه رژیم.این یک ماه روز نامه ها نیز ازادند تا برخی چیز ها را بنویسند. در این یک ماه ولی فقیه همه ی خودی ها را ازاد گذاشته تا برای ۴۸ ماه دیگر با خیالی راحت حکومت کند. به همین دلیل همه چیز شاعرانه و شگفت انگیز است. مردم و به ویژه جوانان اما تصمیم گرفته اند تا این یک ماه را به تمرینی برای کار های بزرگ در ۴۸ ماه اینده تبدیل کنند. به راستی در نظر بیاورید که این پتانسیل عظیم ناشی از سرکوب و منع و بگیر و ببند که برای یک ماه به صورت نسبی و البته در حوزه ی اجتماعی ازاد می شود چه اثراتی بر شئون گوناگون جامعه دارد.حال فرض را بر این قرار دهید که همین نیرو با همین محدودیت برای مدت بیشتری ازاد باشد. در ان صورت کشف حجاب اجباری از اثرات قطعی و حد اقلی ان خواهد بود. اگر چه رفسنجانی تلاش می کند تا این نیروی ازاد شده را در جهت منافع خود و دوستان قرار بدهد. بنا براین این یک ماه برای همگان درس اموز است. می توان از ان به عنوان یک مدل ناقص از انقلاب های رنگی استفاده کرد و در شرایط یک انقلاب نرم رفتار مردم را مورد مطالعه قرار داد.ولی فقیه از عواقب این امر می ترسد. اما من به او گوشزد می کنم که هرگاه مجبور باشی مردم را برای یک ماه ازاد بگذاری هیچ تضمینی نیست که ان ها تصمیم نگیرند برای همیشه ازاد باشند. این حقیقتی است که به زودی اشکار خواهد شد.

March 10, 2009

در باره ی برخی از زندانیان سیاسی-انجمن زمندانیان سیاسی

درگذشت جانکاه مبارز گرامی امیر حشمت ساران در زندانرژیم نشانگر وخامت اوضاع زندان های رژیم اسلامی است.در همین رابطه مهندس حشمت اله طبرزدی و دکتر فرزاد حمیدی دو تن از همرزمان این زندانی و اعضای انجمن زندانیان سیاسی،ضمن شرکت در برنامه ی تفسیر خبر صدای امریکا به تجلیل از ایشان پرداختند.مهندس طبرزدی اعلام کرد:گویا قرار است رییس کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل،به دعوت رژیم اسلامی از ایران دیدار کند. اگر این ها در کار خود جدی هستند باید با مبارزین راستین و مدافعان حقوق بشر دیدار داشته باشند تا ما مسائل واقعی را با ان ها در میان بگذاریم. از دیگر سو با خبر شدیم که محمد حسن فلاحیه روزنامه نگار عرب زبان خوزستانی که بیش از 2.5 سال از حبس خود را گذرانده نزدیک به 10 روز است که به زندان امنیتی 209 منتقل شده است. این در حالی است که مسئولین شعبه ی امنیت بیدادگاه انقلاب به خانواده ی اقای خرسندی که برای پی گیری پرونده ی او با انجا مراجعه کرده بودند،اعلام داشتند که ایشان باید در زندان بماند تا اصلاح شود. اقای فلاح از کارکنان این شعبه از همسر و فرزند اقای خرسندی خواست که پدر خود را در زندان به حال خود رها کنند تا اصلاح شود یا بمیرد!؟همچنین اقای حداد هفته ی گذشته اقای سعید درخشندی را به این دادگاه احضار کرد و پس از چند ساعت که او را پشت در دادگاه در انتظار گذاشتند ،بدون این که دلیل احضارش را به او بگویند این زندانی را به زندان اوین برگرداندند. از اوین همچنین به گوش می رسد که اقای کمان گر برای یک هفته زیر شکنجه ی سفید بوده است. و نیز روز گذشته امنیتی ها اقای رضا ملک در زندان قزل حصار را بازجویی و تهدید کردند که با اعتراض شدید این زندانی روبرو شده و دست از پا درازتر انجا را ترک کردند.

February 7, 2009

دیدار اعضای جبهه ی متحد کرد با مهندس طبرزدی -انجمن زندانیان سیاسی

چند تن از مسئولین جبهه ی متحد کرد شاخه ی استان کردستان با مهندس طبرزدی دیدار کردند. در این دیدار که علاوه بر اقای اسماعیل مفتی زاده از شخصیت های مبارز کرد،و اقایان مهندس فراز و دکتر مرادی از مسئولین بلند پایه ی جبهه ی متحد کرد شاخه ی کردستان ،چند تن دیگر از دانشجویان و روزنامه نگاران عضو این جبهه نیز حضور داشتند،یکی از موضوعات مهمی که مورد بحث قرار گرفت شرایط زندانیان سیاسی کرد بود. از جمله فرزاد کمانگر،اقای کبود وند،روناک صفار زاده و سایر زندانیان سیاسی کرد که تعداد ان ها بسیار افزایش یافته و در شرایط نا مناسبی نگهداری می شوند. در این دیدار فعالان مدنی کرد برای رسیدگی به وضعیت این زندانیان ،پیشنهاد هایی مطرح کردند. همچنین از بازداشت مجدد اقای جواد علیزاده فعال حقوق بشر که از حقوق کرد ها دفاع می کند و اخیرا در سنندج بازداشت شده است ، ابراز نگرانی کرده و اعلام داشتند که ایشان میهمان ما بود و به همین دلیل از بازداشت او در خانه ی ما به شدت نا راحت هستیم. مهندس طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک و عضو انجمن زندانیان سیاسی نیز ضمن ابراز همدردی با این هموطنان کرد،به ویژه در مورد اقای علیزاده از مظلومیت این زندانی سخن گفت. در این دیدار طرفین قرار گذاشتند در مورد همه ی زندانیان سیاسی به ویژه علیزاده تلاش بیشتری انجام بدهند. انجمن زندانیان سیاسی

برخورد ضد انسانی با احمد دانش پذیر-انجمن رندانیان سیاسی

احمد دانش پذیر که یک سال پیش به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت و قرار بود امروز ۱۷ بهمن پس از پایان یک سال حبس ازاد شود،همچنان ازاد نشد. این در حالی بود که خانواده ی او از جمله مادر پیرش در هوای سرد و بارش برف سنگین از ساعت ها پشت در زندان اوین منتظر ماندن و با کمال تاسف اگاه شدند که برای اقای دانش پذیر پرونده ی دیگری ساخته شده و باید روز شنبه به دادسرا اعزام شود. اگر دستگاه امنیتی و قضایی بنا داشت این زندانی را ازاد نکند و برایش پرونده ی دیگری بسازد حداقل انسانیت ایجاب می کرد که پیش از ان به او ابلاغ می کردن نه این که ازادی او را برای روز ۱۷ بهمن تقویم نمایند ولی همان روز برایش احضاریه ی جدیدی بیاورند. این گونه اقدامات نوعی شکنجه ی سفید از سوی حکومت ها ی ایدئلوژیک و فاشیستی است که علیه مخالفین خود اعمال می کنند و رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی به این لحاظ پرونده ی قطوری دارد.انجمن زندانیان سیاسی.۱۷/بهمن ۱۳۸۷

January 27, 2009

پشتیبانی از زندانی سیاسی جواد علی زاده-انجمن زندانیان سیاسی

پشتیبانی از زندانی سیاسی جواد علی زاده-انجمن زندانیان سیاسی
به اگاهی فعالان مدنی و مدافعان حقوق بشر می رسانیم ،همان گونه که در اطلاعیه ی پیشین اوردیم، جواد علی زاده فعال حقوق بشر که به تازگی از زندان ازاد شده بود بار دیگر ،همراه با ضرب و شتم از سوی نیرو های امنیتی در سنندج بازداشت شد. این کوشنده ی مدنی پس از ازادی از زندان به قصد شرکت در برنامه هایی که از سوی حامیان دفاع از حقوق مدنی شهروندان کرد، ترتیب داده شده بود راهی مناطق غرب کشور شد و در یکی از این برنامه های مدنی بازداشت شد که هیچ اطلاعی از او در دست نیست. به همین مناسبت،از سوی نهاد های دانشجویی و مدنی کرد و برای پشتیبانی از این زندانی،سایتی ترتیب داده شده است که گزارش های مربوط به ایشان در ان درج گردیده است. با حمایت خود از این زندانی مظلوم میزان پایبندی خود به موازین حقوق مدنی و شهروندی را محک بزنیم. انجمن زندانیان سیاسی
--------------------------------------------------------------------------------
بيانيه مشترك "اتحاديه ي دمكراتيك دانشجويان كورد" و "سازمان دفاع از حقوق بشر كوردستان" در خصوص دستگير
هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد این حق متضمن آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطرابی نداشته باشند ... " ( ماده نوزدهم اعلامیه ج . ج . پ )
جای بسی تاسف است که تا کنون پس از گذشت شصت سال از انتشار این بیانیه هنوز هر از چد گاهی ناچار می شویم این مفاهیم اساسی حقوق انسان را که وجدان بشری بارها در متون بین المللی به عنوان ارزشهای جهانشمول تکرار و تاکید نموده باید برای حاکمیتی تکرار کنیم و گوشزد نماییم که خود امضاء کننده آن است .
متذکر شدن پی در پی این مفاهیم به حاکمیتی که سعی در از یاد بردن حقوق ابتدایی و طبیعی انسان دارد هر بار هزینه ای را به جامعه مدنی مجموعه فعالان دموکراسی خواه و حقوق بشر تحمیل می کند تا تاریخ برای قضاوت دو صف را در مقابل هم داشته باشند و تا جواد علی زاده ها معیار رو سفیدی در تاریکترین صفحات تاریخ ما باشند .
محکومیت ترین بازداشت مظلومانه و غیر انسانی جواد علی زاده بی هیچ تردیدی هر وجدانی را به موضع وا می دارد و هیچ تفاوتی را در اندیشه و نژاد دو ملیت بر نمی تابد .
نقض روز افزون حقوق بشر و بازداشتهای خود سرانه عزم جدی استبداد را برای سرکوب بارها نشان داده است اما نتیجه این رفتارها و سیاستهای سرکوب گرانه چیزی نخواهد بود جزانسجام و اصرار روز افزون رهروان آزادی ، به انتظار نتیجه ای غیر از این هستند زمانی از تاریخ درس خواهند گرفت که دیگر دیر شده است . لذا برای تفکیک جایگاه خود در میان صنوف حق و باطل به شدت بازداشت جواد علی زاده را که همراه با ضرب شتم وی و همچنین هتک حرمت از اماکن مورد احترام در حین شرکت در مراسم سالگرد ابراهیم لطف الهی بر سر مزار آن مرحوم از جانب نیروهایی که خود را حافظ ارزشها و حقوق افراد این جامعه می دانند به محکوم می نماییم و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط وی هستیم .
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن 1387ساعت 19:8 توسط جواد | آرشیو نظرات نظر بدهید
--------------------------------------------------------------------------------
بيانيه اعتراضي دانشجویان کرد دانشگاه همدان در خصوص دستگيري جواد عليزاده
در پی بازداشت جواد علیزاده (فعال حقوق بشر) كه هفته‌ی گذشته به دنبال سخنرانی درباب نقض گسترده حقوق بشر در كردستان و دفاع از كرامت انسانی، در مراسم سالگرد درگذشت ابراهیم لطف الهی (ابراهیم لطف الهی سال گذشته در بازداشتگاه اطلاعات سنندج به طرز مشكوكی جان خود را از دست داده و حتی جنازه‌اش تحویل خانواده نگردید) برای سومین بار در سال گذشته روانه سلولهای انفرادی گشته است.

ما به عنوان جمعی از دانشجویان كرد و فعالین دانشجویی و مدنی شهر همدان مراتب اعتراض خود به نقص حقوق انسانی بنابر مواد ذیل در اعلامیه جهانی حقوق بشر؛

ماده پنجم: احدی را نمی توان تحت شكنجه یا مجازات یا رفتاری قرارداد كه ظالمانه یا خلاف انسانیت و شئون انسانی باشد.

ماده نهم: احدی را نمیتوان خودسرانه توقیف حبس یا تبعید نمود.

اعلام داشته و خواهان آزادی هرچه سریع‌تر وی از زندان هستیم

+ نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن 1387ساعت 19:3 توسط جواد | آرشیو نظرات نظر بدهید
--------------------------------------------------------------------------------
بیانیه اعتراض آمیز جمعی از دانشجویان کرد دانشگاههای تهران و فعالان مدنی وسیاسی کردستان در خصوص دستگی
در حالی پای به سال میلادی جدید گذاشته‌ایم که کماکان پرچم فاشیسم به عنوان پدیده نامطلوب تاریخی، سیاسی در حال به اهتزاز در آمدن است. فاشیسمی که رژیم جمهوری اسلامی ایران پرچمدار آن شده است. رژیمی که همچون بیماری شیزوفرنیک یا می ترساند یا میترسد، یا میکشد یا قربانی میدهد و این در حالی است که دولت جمهوری اسلامی ایران در قبال جامعه جهانی متعهد به اجرای مفاد سند جهانی حقوق بشر - میثاق حقوق مدنی وسیاسی – میثاق حقوق اجتماعی واقتصادی - کنوانسیون منع شکنجه -کنوانسیون عدم تبعیض نژادی و... میباشد ولی همچنان در مسیر مخالفت وپایمال کردن این تعهدات در حال حرکت است واین مسلئه در سالهای سیاه رادیکالیسم مذهبی وفاشیسم ملی به از جانب دولت احمدی نژاد به اوج خود رسیده است وآثار آن با داشتن بیشترین زندانیان سیاسی و فعالین حقوق بشر، خبرنگاران، دانشجویان وتوقیف مطبوعات به روشنی قابل مشاهده است. هرآنچه گفته شد عناصر به هم پیوسته‌ای هستند که فاشیسم بودن رژیم را به اثبات میرساند اما آنچه تامل برانگیزتر است خشونت عریانی است که رژیم در کردستان اعمال میکند خشونتی که جای قدرت به معنای واقعیش را گرفته و آنچه رژیم را نگه داشته خشونت است خشونتی عریان و نمادین در کردستان در طول این سالها اکثر زندانیان سیاسی ایران را کردها به خود اختصاص داده اند زندانیانی که از داشتن حداقل حقوق زندانی محرومند وحتی نسبت به زندانیان مرکز تحت فشار مضاعفی هستند، که زندانها و دستگاه اطلاعاتی رژیم در کردستان را به مخوف ترین زندانها تبدیل کرده است. شهید شدن ابراهیم لطف الهی این ادعا را به اثبات می‌رساند، مرگی که جنایت علیه بشریت می باشد با سکوت همگان همراه بود.

پس از سالهاپرومته ای ایرانی ظهور کرد و بالمس ودرک رنج وظلم ها ی روا داشته شده بر ملت کرد از سوی رژیم وجریانهای به اصطلاح دمکراتیک در ایران ،دفاع خود از حق وحقوق انسانی و حقوق بشر انه این ملت اعلام نمود و آن را به عرصه عمل وارد کرد. جواد رهایی را تنها در مبارزه برای حقوق بشرمیدید. برای او آزادی همان مبارزه برای آزادیست.

وی بارها در اعتصابات وتجمعات (همچون 16آذر 86) و محافل روشنفکری اعلام نموده که ملت کرد حق دارند سرنوشت خود را تعیین کنند. تنها آرمان وی حقوق بشر بدون سانسور بود اما فاشیسم حاکم بر رژیم نتوانست حسن نیت جواد را به فال نیک بگیرد و در مراسم سالگرد شهید شدن ابراهیم لطف الهی بعد از سخنرانی وی در مورد وضعیت حقوق بشر در کردستان به وی حمله نموده و با زیر پا نهادن تمام اصول انسانی وی را به طرز اسفباری در ملاء عام در زیر شکنجه به مکان نامعلومی ربودند.

جواد مردیست از دیار گیلکان از خطه قهرمان رودسر که برای اولین بار در تاریخ ایران پرچمدار این شد که به حمایت ازجنبش رهایی بخش ملت کرد بپردازد ونام خود را برای همیشه در تاریخ پر افتخار این ملت ثبت کند.

ما جمعی از دانشجویان کرد دانشگاهای تهران وفعالین مدنی وسیاسی کردستان ضمن محکوم نمودن سکوت مجامع سیاسی و روشنفکری داخل وخارج خواستار آزادی هرچه سریعتر جواد علی زاده دانشجوی اخراجی کارشناسی ارشد حقوق بشر دانشگاه علامه طباطبایی و فعال قوق بشر و دمکراسی خواه واقعی هستیم واز مجامع روشنفکری وسیاسی داخلی میخواهیم به پرومته‌ای ایران جواد علی زاده بپیوندند زیرا وی حقوق بشر را برای همگان میخواست
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم بهمن 1387ساعت 19:1 توسط جواد | آرشیو نظرات یک نظر

نامه تکان دهنده خانواده داغدار دكتر زهرا بنی خطاب به ملت ایران

پیام دانشجو:کسانی که می خواهند در باره ی پرونده ی این رژیم داوری کنند و میزان ادعاهای انها در پایبندی به قانون،انصاف و عدالت را بسنجند،این نامه را بخوانند.به راستی که این پرونده، مصداق واقعی ضرب المثل ،،مشت نمونه ی خروار است،، می باشد.چه کسی است که نداند در ۳۰ سال گذشته هزاران جنایت از این دست در نهاد های گوناگون وابسته به این نظام بسیار مقدس(!؟) اتفاق افتاده است و به سرعت ماست مالی شده تا به تقدس نظام خدشه ای وارد نشود؟اخر این دشمن نباید نقطه ضعفی به دست بیاورد و به این نظام مقدس علوی و ولایی ضربه ای بزند!به درک -با پوزش از خانواده های مقتولین-که هزاران ادم مثل زهرا بنی یعقوب در زندان ها و بازداشت گاه ها با ضربه ی مغزی می میرند،نظام اسلامی و علوی باید پایدار باشد تا دشمن شاد نشود!؟؟...............................................................................................
به نام خدا
مردم آگاه ایران ،بویژه فعالان حقوق بشر
بیش از یكسال از مرگ مشكوك فرزند دلبندمان دكتر زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منكر همدان می گذرد.در این مدت تلاش فراوانی از سوی ما ، وكلای مدافع پرونده ، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان و روزنامه نگاران مستقل برای كشف حقیقت صورت گرفته اما متاسفانه تاكنون پرونده به نقطه روشنی نرسیده است و متهمان همچنان آزاد هستند و مجازاتی برای آنها در نظر گرفته نشده است.هیچ كس پاسخ مشخصی به ما نمی دهد.به همین دلیل با مروری بر پرونده دخترمان از شما یاری می خواهیم و جمله تامل برانگیز یك هزار دانشجوی پزشكی را كه چند روز قبل با ارسال توماری برای رییس قوه قضائیه نسبت به چگونگی روند رسیدگی به این پرونده اعتراض كردند ، یاد آوری می كنیم :"این اتفاق می توانست و می تواند برای هركدام از فرزندان ایران زمین روی دهد."فرزند ما ، دکتر زهرا بنی یعقوب دانش آموخته دبیرستان تیزهوشان ،نفر 23 آزمون سراسری دانشگاهها و فارغ التحصیل دانشگاه علوم پزشكی تهران از حدود هشت ماه قبل از مرگش ، در مناطق محرم همدان و کردستان در حال طبابت بود . او به خاطر پدرش که زندانی سیاسی رژیم شاه بود ، از طرح خدمت اجباری پزشکان معافیت داشت و حضورش در این مناطق محروم کاملا داوطلبانه بود .

زهرا ی 27 ساله ما ،روز جمعه 20 مهرماه 86 ساعت 10 صبح در پارکی در شهر همدان به همراه نامزدش توسط ماموران ستاد امر به معروف دستگیر شد . مسوولان این ستاد بیش از 24 ساعت ما را در جریان بازداشت دخترمان قرار ندادند .. چرا که بازداشت او را از اختیارات قانونی خود می دانستند ..ساعت 11 صبح روز شنبه سرهنگ "...." با لحنی توهین آمیز با ما تماس گرفت و ضمن بیان اجمالی ماجرای بازداشت ، به پدر زهرا گفت که فردا به همدان بیایید . پدر می پرسد:" چرا فردا ؟ من می توانم امشب خود را به همدان برسانم ". او با اصرار زیاد از سرهنگ "..." می خواهد که با دخترش صحبت کند که اجازه نمی دهد .به گفته قاضی ، روز دوم بازداشت ، زهرا که از تماس ستاد با خانواده اش بی خبر است ، دائم خواهش می کند که اجازه دهند یک تلفن کوتاه به خانواده اش بزند تا برای آزادی اش به همدان بیایند . ( از صحبت های قاضی در روز دوم )سرانجام حدود ساعت پنج بعد از ظهر و با دستور قاضی اجازه صادر می شود که زهرا با ما تماس بگیرد . پدر و مادر در راه هستند و نمی تواند با آنها تماس بگیرد . به برادرش ، رحیم ، تلفن می زند و با توجه به اشکال در خط موبایل در منطقه ای که برادر حضور داشت ، تماس تلفنی به بیش ازچند کلمه نمی رسد . پس با محل کار خود تماس می گیرد و تقاضای دو روز مرخصی می کند تا بیمارانش با درهای بسته درمانگاه مواجه نشوند .تلاش برادر برای تماس دوباره نهایتا به این ختم می شود که برای صحبت با خواهرش باید تا ساعت 9 شب صبر کند .ساعت حدود هشت و نیم شب بود . موبایل برادر زنگ می خورد که پیش شماره همدان را می بیند . این بار تماس چند دقیقه طول می کشد . برادر در گفت و گو با زهرا احساس می کند وضعیت روحی زهرا در شرایط خوبی است . او در جواب این سوال برادر که می پرسد تو را اذیت نکرده اند ، می شنود" نه" و بلافاصله می گوید:" کسی بالای سرم ایستاده است ."برادر به زهرا اطمینان می دهد که پدر با پول نقد و سند در راه همدان است و حدود یک ساعت دیگر به آنجا می رسد . تماس تلفنی با "خداحافظ آبجی جان" و خداحافظ داداش" به پایان می رسد .بعد از این تماس دقیقا چه اتفاقی افتاده ، معلوم نیست . و غیر از اعضای ستاد امر به معروف ،فقط خدا می داند . پدر و مادر زهرا ساعت 10 شب به همدان می رسند . در جلوی بازداشتگاه با عجیب ترین توهین ها مواجه می شوند . یکی از اعضای ستاد به پدر زهرا می گوید از نظرما دختر تو صلاحیت پزشک بودن در این مملکت را ندارد . این فرد یک هفته پس از خاکسپاری زهرای عزیزمان ، با خانواده عزادار ما تماس گرفت و با انواع تهدیدها از ما خواست که پرونده را پیگیری نکنیم .. ( اسم این فرد حتی در بین متهمین وجود ندارد . ما از او به این دلیل نیز که خانواده ما را تهدید کرده ، شکایت کرد ه ایم اما دریغ از یک احضار و بازجویی کوچک که در باره اش صورت گرفته باشد . )پدر زهرا هنوز از یاد نبرده است كه سرهنگ" ..." چند ساعت پس از وقوع این فاجعه با خنده با او روبرو شد و گفت :"برای پیگیری وضع دخرت به آگاهی برو ،نه !برو دادسرا ،نه !بهتر است بروی پزشك قانونی."رییس ستادامر به معروف به خاطر مرگ تلخی كه در حوزه تحت نظارتش اتفاق افتاده بود ،كمترین نگرانی ،اضطراب و یا ناراحتی نداشت.اورژانس منطقه ، پس از معاینه جسد زهرا در ساعت نه و نیم شب ، عنوان می کند که او قبل از ساعت هشت شب فوت کرده است . ما بارها و در جریان بازپرسی به این گزارش دروغ اعتراض کردیم . اگر او ساعت هشت شب فوت کرده چگونه می توانسته در ساعت هشت و نیم شب با برادرش صحبت کرده باشد . آنها از ما پرسیدند که چه مدرکی برای اثبات این ادعای خود دارید ؟ ما در پاسخ گفته ایم غیر از شش نفری که در كنار برادر زهراشاهد مکالمه بودند ، می توانید پرینت مکالمه های تلفن همراه برادرش را بگیرید تا معلوم شود کی و از کجا با او تماس گرفته شده است . اما چهار ماه طول کشید تا این پرینت را دراختیار ما بگذارند . ( چرا چهار ماه ؟ کسی به این سوال ما نیزجواب نداده است .) در این پرینت نه تنها خبری از مکالمه ساعت هشت و نیم شب زهرا با برادرش نیست ، بلکه ساعت تماس ها هم به هم ریخته و نامرتب است . به عنوان مثال تماس ساعت 5 بعد از ظهر پس از تماس ساعت 6 ثبت شده است .. از نظر ما این دستکاری در اسنادی است که می توانست به حقیقت ماجرا کمک کند .پس از انتقال جسد زهرا به پزشکی قانونی ، آنها ساعت مرگ را 9 صبح روز شنبه اعلام می کنند . در حالیکه ساعت 5 بعد از ظهر و هشت و نیم شب با برادرش صحبت کرده و حدود ساعت 5 بعد از ظهر همان روز هم یک قاضی او را دیده و با او صحبت کرده است . بر اساس گزارش پزشک قانونی دو کبودی روی پاهای زهرا مشاهده شده است . کبودی روی ساق پای چپ و کبودی روی ران پای راست . اما به علل احتمالی این کبودی ها اشاره ای نشده است . آنها ادعا می کنند زهرا خودش را در اتاقی که زندانی بوده با پارچه های تبلیغاتی حلق آویز کرده است . اما توجه نمی کنند آیا کسی می تواند در فاصله یک و نیم متری اتاق رئیس بازداشتگاه در حالی که در اتاق بسته است ، خود را از چارچوب همان در بسته حلق اویز کند و هیچ صدایی هم از او شنیده نشود ؟به نظر ما دست اندر کاران پرونده به تناقض های دیگری هم که در این پرونده وجود دارد ، توجه نمی کنند . عجیب تر آنکه پزشکی قانونی به خونی که از بینی و گوش زهرا بیرون آمده ، هم توجهی نكردند و در هیچ کدام از گزارش هایشان به آن اشاره نکرده اند .دو -سه روز پس از مرگ دلخراش فرزندمان ،یكی از معاونان... با پدر زهرا دیدار كرد و به او گفت :"دیروز در شورای تامین استان حرف از شما بود كه جزو زندانیان سیاسی زمان شاه هستید و زحمت های زیادی برای پیروزی انقلاب كشیده اید .ما مشكلات زیادی داریم. دانشجویان پزشكی به خاطر این حادثه هم اكنون در اعتصاب هستند ..رادیوهای خارجی در این باره در حال سمپاشی هستند ،انتخابات مجلس هم نزدیك است .خواهش ما از شما این است كه حتی به اقوام خودتان هم نگویید كه فرزندتان در ستاد امر به معروف فوت كرده است.مثلا بگویید تصادف كرده و یا دچار ایست قلبی شده است. "این فقط نمونه ای كوچك از برخورد یكی از مسوولانی است كه به جای دادخواهی از خون به نا حق ریخته شده زهرا ما را توصیه به دروغ گفتن در باره مرگ دخترمان كرده است.از این مسوولین می پرسیم كه آیا هرگز در باره برخورد امام علی (ع) با مدیران خلافكار خود چیزی نخوانده و یا نشنیده اند ؟ آیا از یاد برده اند كه امام علی به خاطر ظلمی كه بر زن یهودی توسط كارگزارانش رفته بود ،خون گریست؟در زمانی که پیکر پاک فرزند عزیزمان را دفن می کردیم ، از بینی و گوش او خون جاری بود که هم ما و هم حاضران را منقلب کرد . ما با چند پزشک متخصص تماس گرفتیم که همگی گفته اند کسی که حلق آویز شده باشد به هیچ وجه گوش و بینی اش خون ریزی نمی کند و این از نشانه های ضربه مغزی است .بنابراین خانواده تقاضای نبش قبر را برای بررسی احتمالی ضربه مغزی داد که جواب نامه پنج ماه بعد آمد . البته ما با توجه به وضعیت روحی و جسمی مادر زهرا از این کار منصرف شدیم .. به ویژه که پزشکان متخصص گفته بودند پس از پنج ماه آثار جرم تا حد زیادی ازمیان می رود و شناسایی را مشکل می کند .ما با توجه به تناقضات متعددی که در پرونده بود و همچنین احتمال حمایت از متهمین ، این موارد را به رئیس قوه قضائیه اطلاع دادیم و درخواست کردیم پرونده به تهران منتقل شود . در نهایت در اسفند 86 موفق شدیم ، موافقت اقای شاهرودی و دیوانعالی کشور را برای این کار بگیریم .ده روزبعد برای پیگیری سرنوشت پرونده دخترمان به تهران ، بارها و بارها به دادسراهای مختلف مراجعه کردیم . آنها هر بار حرفی می زدند ، چند بار هم گفتند که پرونده در تهران است . اما نمی توانیم بگوئیم در کدام شعبه و کدام دادگاه در حال بررسی است .قاضی ... نیز یكبار در صحبت با پدر زهرا به او گفت كه اگر وكلای مدافع پرونده (خانم شیرین عبادی و آقای عبدالفتاح سلطانی) را عوض كنید.ما برای به نتیجه رسیدن پرونده با شما همكاری خواهیم كرد.او به پدر زهرا گفت :"من برای شما خیلی زحمت كشیده ام و در این پرونده ده مورد تخلف از اعضای ستاد امر به معروف گرفته ام."او چند ماه بعد از پدر زهرا خواست:" به اتفاق وكلا به همدان بیایید و بنشینید با متهمان گفت و گو و موضوع را حل و فصل كنید."قاضی ... آنچنان در باره حل و فصل پرونده با ما سخن می گفت كه انگار در باره یك دعوای كوچك و شخصی -خانوادگی حرف می زند.سرانجام در تیرماه 87 ، یعنی چهار ماه بعد از این که قرار بود پرونده در تهران بررسی شود ، دادگاه همدان بدون توجه به رای دیوان عالی کشور ، تمامی متهمین را با نوشتن این جمله " که اصولا جرمی اتفاق نیافتاده که بتوان در باره آن رای صادر کرد " ، از همه اتهامات مبرا کرد ..باز پرس پرونده در شرایطی این حکم را صادر کرده بود که در خلاصه پرونده ای که به امضای خودشان رسیده ، هشت مورد تخلف از جمله دستکاری در پرونده برای افزایش مدت بازداشت و... به چشم می خورد و این تخلف نیز مورد اعتراض قاضی کشیک قرار گرفته بود .با اعتراض ما و با توجه به رای دیوان عالی کشور ، سرانجام پرونده به تهران منتقل شد . پرونده فعلا در تهران است و ما به عنوان خانواده زهرا همچنان به دنبال بررسی دقیق صحنه هستیم که ایا اصولا امکان این اتفاق به آن شکل که عنوان شده وجود دارد یا نه؟اما هیچ كدام از مسوولان و دست اندركاران پرونده پاسخ مشخصی به ما نمی دهند.آیا در این كشور فریادرسی برای پیگیری و شناسایی دلایل و مقصران مرگ مظلومانه فرزند ما كه می توانست برای خود ،خانواده و جامعه اش مفید باشد وجود ندارد؟ آیا فریاد رسی در این كشور هست كه داد فرزندمان را بستاند؟
خانواده داغدار دكتر زهرا بنی یعقوب

انتقال دوتن از زندانیان به انفرادی-انجمن زندانیان سیاسی

انتقال دوتن از زندانیان به انفرادی-انجمن زندانیان سیاسی بنا به گزارش های رسیده اقایان علی صارمی و محمد حسین فلاحیه به انفرادی منتقل شدند. انتقال این دو زندانی سیاسی از بند ۳۵۰ و به دنبال اعتراض ان ها به بدرفتاری مسئولین این بند و ازار و اذیت زندانیان صورت گرفت. شایان ذکر است مدتی است که بزرگ نیا مسئول بند ۳۵۰ به بهانه های گوناگون زندانیان سیاسی را مورد اذیت قرار می دهد. یکی از اقدامات بزرگ نیا این بود که به مرور زندانیان سیاسی را از این بند به بند ها و زندان های گوناگون انتقال داد.به گونه ای که بند ۳۵۰ از زندانیان سیاسی تخلیه گردید و اینک فقط اقایان میثاق یزدان نژاد،ظهور نبوی و منصوری در این بند زندانی هستند

بیش از ۴۰۰ نفر از جنبش ما هستیم در زندان اوین-انجمن

بنا به گزارش های رسیده از زندان اوین بیش از ۴۰۰ نفر از بازداشتی ها ی میدان انقلاب در زندان اوین به سر می برند. تعداد بازداشتی ها به اندازه ای زیاد است که قرنطینه ی جدید،۲۴۰،بند ۷،بند ۸ و ۲۰۹ پر از زندانی است.این در حالی است که از بارداشتی های اول اذر هنوز حدود ۴۰ نفر در اوین نگهداری می شود. شایان ذکر است بند قرنطینه ی زندان اوین نیز اتش گرفت.

January 12, 2009

دیدار دکتر بهیه گیلانی با همسر ایه اله بروجردی-انجمن زندانیان سیاسی

دیدار دکتر گیلانی از همسر ایه اله بروجردی-انجمن زندانیان سیاسی --- روز گذشته بانو دکتر بهیه ی گیلانی-جیلانی-با همسر ایه اله بروجردی در بیمارستان کلینیک تهران دیدار کرد.این عضو انجمن زندانیان سیاسی از نزدیک با شرایط نامناسب جسمی خانم بروجردی اشنا شد و همدردی سایر مبارزین از جمله مهندس طبرزدی با این خانواده ی ستمدیده را اعلام کرد. خانم گیلانی در این دیدار تاسف خود از برخورد های ضد انسانی رژیم با اقای بروجردی و خانواده اش را ابراز داشت. دکتر گیلانی که خود در جریان جنبش 18 تیر به مدت 2 سال تحمل حبس کرد و زیر شکنجه های قرون وسطایی قرار گرفت، خطاب به همسر بروجردی ابراز داشت که برای رسیدن به ازادی باید هزینه داد و شکیبا بود.ایشان تاکید کرد که قطع نظر از این که اقای بروجردی چگونه می اندیشد برای ما به عنوان مدافعین حقوق بشر ضروری است که از حقوق انسانی او و خانواده اش دفاع کنیم و زندانیان را به خودی و غیر خودی تقسیم نکنیم. همسر اقای بروجردی در این دیدار ضمن سپاس گذاری از خانم گیلانی و سایر مبارزین،گزارشی از نحوه ی برخورد رژیم با خانواده ی خود را ارایه داد و اعلام کرد:این حکومت همه ی اموال ما را مصادره کرده و ما حتا یک خانه برای سکونت نداریم. خانم بروجردی ابراز داشت:اگر هواداران ایه اله نبودند و به ما نمی رسیدند تا کنون مرده بودم. زیرا 3 بار سکته کرده ام و هزینه ی بیمارستان نیز نداشته ام. ایشان تاکید کرد که بروجردی با دین سیاسی مخالف است و به ازادی به معنای واقعی و مطلق ان احترام می گذارد و هرنوع دخالت دین و روحانی در حکومت را جایز ندانسته و به همین دلیل 15 سال است که مورد بغض این حکومت است.شایان ذکر است در این دیدار تعداد زیادی از هواداران اقای بروجردی حضور داشتند و از خانم گیلانی استقبال گرمی کرده و خواهان اتحاد همه ی مبارزین برای ازادی و جدا یی دین از حکومت شدند. این گروه همچنین از مهندس طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران و سایر مبارزین راه ازادی سپاسگذاری کردند. همچنین اقای بروجردی با ابلاغ پیامی خطاب به خانم گیلانی و اعضای انجمن زندانیان سیاسی،ضمن تاکید بر جدایی دین از سیاست خواهان اتحاد همه ی نیرو های دموکراسی خواه شد.

January 11, 2009

دیدار مهندس طبرزدی از زندانی سیاسی جهاندار-انجمن زندانیان سیاسی

یدار مهندس طبرزدی از زندانی سیاسی جهاندار-انجمن زندانیان سیاسی

مهندس طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران واز اعضای انجمن زندانیان سیاسی روز گذشته با ابوالفضل جهاندار زندانی سیاسی که در مرخصی استعلاجی به سر می برد دیدار کرد.این دیدار در منزل اقای جهاندار واقع در عباس اباد از توابع شهرستان شهسوار صورت گرفت. در این دیدار اعضای خانواده ی جهاندار از جمله مادر و پدر ایشان نیز حضور داشتند.پدر ایشان از بد اخلاقی و قانون شکنی در دادگاه انقلاب سخن گفته و نارضایتی خود از عدم رعایت ایین دادرسی در این مراکز را ابراز داشت. همچنین مادر اقای جهاندار از تلاش های خود برای مرخصی ابوالفضل سخن گفت و ابراز داشت به قاضی حداد که از مرخصی فرزندش جلوگیری می کرد گفته است که فرزندش حتا قرص هم مصرف نمی کرده است ولی ان ها با این زندان و شکنجه اینک جوانی را روی دست او گذاشته اند که به کمر درد شدید مبتلا شده است. او اضافه کرد:به ان ها گفتم که پس شعار برابری-برادری-حکومت عدل علی همین بود!؟شایان توجه است که مادر اقای جهاندار شیر زنی است که همواره با سخنان کوبنده اش رژیم را افشا کرده است.در ادامه ی این دیدار اقای جهاندار از روند پیگیری پزشکی درمان کمر خود سخن گفت و از اقدامات ضعیف وکیل مدافع خود گلایه کرد. جهاندار همچنین نگرانی خود از وضعیت سایر زندانیان سیاسی به ویژه درخشندی و خرسندی و حمید محمدی را ابراز داشت. ایشان از نهاد های مدافع حقوق بشر دعوت کرد تا زندانیان سیاسی را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرده و از همه ی ان ها دفاع نمایند. جهاندار همچنین ابراز داشت که در دوره ی دولت پیشین او را از تحصیل در دوره ی کارشناسی ارشد بازداشته اند. در حالی که رتبه ی 40 را به دست اورده است. در این دیدار،مهندس طبرزدی از مقاومت جهاندار تجلیل کرد و خطاب به اعضای خانواده ی ایشان ابراز داشت: من در دوره ای که با ایشان هم بند بودم میزان پایداری،متانت و فرهیختگی ابوالفضل را از نزدیک شاهد بودم. مهندس طبرزدی همچنین تاکید کرد که دادگاه انقلاب و سیستم امنیتی با زندانی کردن امثال جهاندار و درخشندی با خانواده ها درگیر می شود و طیف وسیعی از مردم را با خود درگیر می کند. طبرزدی از نقش مادر جهاندار تجلیل کرد و به مبارزات مادر خود در طول یک دهه ی گذشته اشاره کرد. او اشاره داشت:برای رسیدن به ازادی و دموکراسی این گونه هزینه ها الزامی است و خانواده ها با مقاومت خود رژیم را مایوس کرده اند. مهندس طبرزدی همچنین تاکید کرد که ترس مردم از سرکوب رژیم ریخته و سلاح ان ها را کند کرده است. این مقدمه ی پیروزی است که خانواده ها در ان نقش به سزایی داشته اند. شایان توجه است که اقای جهاندار 30 ماه پیش در یک پرونده سازی محکوم شد. یکی از محکومیت ها از سوی دادگاه انقلاب و به مدت 30 ماه و محکومیت دیگر از سوی دادگاه عمومی و به مدت 3 ماه و 10 روز بوده است. او اینک محکومیت دادگاه انقلاب را سپری کرده و می بایست محکومیت دیگر خود را بگذراند. این در حالی است که کمر او به دلیل شکنجه در 209 به شدت اسیب دیده است و امکان تحمل حبس را ندارد.اقای جهاندار و سعید درخشندی هم پرونده می باشند و درخشندی نیز نیاز شدید به درمان خارج از زندان دارد اما وزارت اطلاعات با مرخصی استعلاجی او موافقت نمی کند. انجمن زندانیان سیاسی

Powered by Blogger

Subscribe to
Posts [Atom]